دانشجویان زندانی راآزاد کنید

حمایت

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

جملاتی برای اندیشیدن.

اديان بر مبناى ترس اکثريت و زرنگى اقليت بنيان شده اند. (استاندال)/ اگر خدا در روى زمين زندگى مى کرد، مردم پنجره خانه اش را خرد مى کردند.( اى. ايديش)/یک فیلسوف تابحال هرگز یک روحانی را نکشته است، در حالیکه روحانیون فلاسفه زیادی را کشته اند.(دنیس دیروت)/  اسکیمو:اگر من چیزی درباره گناهان و خدا ندانم ایا باز هم به جهنم می روم؟کشیش در پاسخ اسکیمو: نه،اگر ندانی نمی روی.-اسکیمو: پس چرا می خواهی این ها را به من بگویی.(آنی دیلارد)/ خدا مرده است اما اعصار بسيارى طول مى کشد تا افسانه اش هم بميرد.(نیچه) روحانیون با دین دکان باز کرده اند،خرافات می فروشند، پول می گیرند و گناهان را می بخشند و در اخر خودشان پادشاه می شوند.(ولتر)/ ماوراءالطبیعه گفتگویی است میان دو نفر که یکی از ان ها نمی داند چه می گوید و دیگری از حرف های او سر در نمی اورد(ولتر)/ بهتر است به جای این که افراط گرایان دینی را سرزنش کنیم خود دین را سرزنش کنیم.(ریچارد داوکینز)/اگر عیسی مسیح امروز بازگرددمردم او را به صلیب نخواهند کشید.به مهمانی دعوتش خواهند کرد، به سخنانش گوش خواهند داد و به ریشش خواهند خندید(تامس کارلایل)/واقعيت اين است که جنايات مرتکب شده عليه کودکان تحت نام خدا، مسيح و محمد بيشتر از جناياتى بوده که تحت نام تحت نام شيطان انجام شده اند(کنت لانينگ)/ من هیچ اجباری در اعتقاد به خدایی که احساس ، منطق ، فهم وشعور را به ما عطا کرده است و می خواهد که از به کار بردن آنها چشم پوشی کنیم حس نمیکنم.(گالیله)/وقتی مروجین مذهبی به سرزمین ما آمدند، در دستشان کتاب مقدس داشتند و ما در دست زمینهایمان را داشتیم، پنجاه سال بعد، ما در دست کتاب های مقدس داشتیم و آنها در دست زمین های ما را داشتند."(جومو کیانتا)/میلیون ها انسان نمازخوان و دعا گزار هر روز عاجزانه با تمنا و التماس از خدا چيزى را تقاضا مى کنند: "خدايا اين کار را برايم بکن"، "من اتوموبيل نو مى خوام"، "شغل بهتر مى خوام"، "اين را به من بده"، آن را به من بده". اما مشکل اين است که اگر خدا به دعاها و عجز و التماس شما جواب نداد چه؟ حتما مى گوئيد خواست خدا بوده. اين طور تشخيص داده .... خوب مگر مريضيد که به درگاه او دعا و التماس مى کنيد و وقت خودتان را تلف مى کنيد؟(جورج کالین)/منطق می گوید یک سکه همیشه می افتد.ایا اگر ده مسیحی معتقد دعا کنند که ان سکه نیفتد ایا نمی افتد؟ اگر هزار مسلمان معتقد دعا کنند چطور؟ میلیون ها انسان مذهبی چطور؟(مارک توماس)/اگر من ادعا کنم که بین زمین و مریخ یک قوری چینی وجود دارد که در مداری بیضوی به دور خورشید می گردد هیچ کس نمی تواند حرفم را رد کند البته به شرطی که به ان بیافزایم که این قوری انقدر کوچک است که با قوی ترین تلسکوپ ها هم دیده نمی شود.اما مردم حق دارند که فکر کنند چرند می گویم اما اگر کتب اسمانی به وجود همین قوری صحه بگذارند و هر یکشنبه ان را به عنوان حقیقتی مقدس تعلیم می دادند و در مدارس به خورد بچه ها می دادند شک کردن به این قوری انحراف از دین قلمداد می شد (برتران راسل)/فکر می کنم برای اتئیست شدن بهترین راه خواندن کتاب های مقدس است.(دونالد مورگان)/پیامبرانی که مسلح شدند پیروز شدند و پیامبرانی که مسلح نشدند از یادها رفتند.(ماکیاولی)/من حاظرم دینم را فدای حقیقت کنم(گاندی)





۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

خلیج همیشگی فارس.خلیجی در دل اعراب.

خليج ع رب ي اين نام جعلي و تازه ساخت براي خليج فارس به سياست بازي انگليسيها بر مي گردد كه در سال 1345 خورشيدي(1966ميلادي) سر چارلز م. بلگريو (نماينده سياسي انگليسي در بحرين در سالهاي 1305 تا 1336) در كتابي بنام ساحل دزدان دریایی، نوشت كه اعراب دوست دارند خليج فارس را خليج ع رب ي بنامند، نيز كمي پيشتر در سال 1336 خورشيدي(1957ميلادي) رودريك اووين از اعضاي سازمان جاسوسي انگليس واژه خليج ع رب ي را بكار برد كه اينها در مجموع حاصل واكنش ناجوانمردانه انگليسي ها در برابر ملي شدن صنعت نفت ایران بود.استفاده از این واژه جعلی با تکیه بر پول نفت اعراب و کوتاهی و نادانی حکومت اسلامی بعد از انقلاب ایران باعث گردید که به سرعت اصطلاح «الخلیج‌ال ع رب ی» در مطبوعات كشورهای عربی رواج پیدا می‌كند و در مكاتبات رسمی به زبان انگلیسی‌ نیز اصطلاح «آرابیان گولف» جای‌گزین اصطلاح رایج قدیمی «پرشین گولف» می‌گردد. بعضی از كشورهای عرب از اصرار در به كار بردن این نام ساختگی دست برنمی‌داشتند و حتی اعتبار هنگفتی از محل درآمدهای كلان نفتی در اختیار بعضی از مأموران سیاسی خود در خارج از کشور گذاشته شده بود تا با تطمیع مطبوعات خارجی نام مجعول خلیج‌ع رب ی را به جای خلیج‌فارس رواج بدهند. اما مطبوعات معتبر خارجی با وجود همۀ این تطمیع‌ها حاضر نشدند اصطلاح مجعول خلیج‌ ع رب ی را به كار ببرند. ولی تا این حد تسلیم شدند كه به جای خلیج‌فارس یا خلیج ع رب ی فقط «خلیج» بنویسند.


در این پست قصد دارم مدارک انکار ناپذیری را از درون  و دل کتاب های تاریخی خود اعراب برای خوانندگان وبلاگم قرار دهم  تا اعراب بدانند که حتی خودشان به چیزی که می گویند باور ندارند و انچه که باعث شد این کار را انجام دهم این است که نشان دهم سرزمین من مادر من است.


  1. اولین کتابی که نام کهن خلیج فارس را در ان بررسی می کنیم کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم یکی از معتبرترین کتاب های تاریخ عرب است. که در ان به بحر فارس اشاره شده است
                                               برای بزرگتر شدن تصویر روی ان کلیک کنید.



2- کتاب تاریخی دوم کامل ابن اثیر از بزرگترین کتاب های تاریخ اسلام است.






3- منبع تاریخی سوم کتاب البدا و تاریخ است که به طور مشخص به خلیج فارس اشاره دارد.


4- کتاب  بعدی تاریخ ابن خلدون از معتبرترین کتب تاریخ عرب و اسلام است که در دو صفحه مختلف به خلیج همیشگی فارس اشاره می کنند.




5- منبع بعدی کتاب البدایه و النهایه می باشد




6-منبع بعدی کتاب البلدان ابن فقیه جغرافیدان مشهور قرن سوم هجری می باشد




7-منبع بعدی کتاب المنتظم کتاب بسیار معروف تاریخ عرب و اسلام است




8-منبع بعدی را می توان بزرگترین کتاب تاریخی مسلمانان دانست.بله.تاریخ طبری




9- کتاب بعدی مربوط به مورخ شیعی اسلام است مسعودی و کتاب او مروج الذهب(جلد 1 ص111) که مورخ مشهور قرن چهارم هجری است.




10-منبع بعدی کتاب بسیار معروف معجم البلدان می باشد.




11- منبع بعدی نقشه ای است که اصطخری معروفترین جغرفی دان نامی عرب در کتاب خود صور الاقالیم کشیده است که بسیار نایاب است و در نسخه های اصلی پیدا می شود.




12-تصویر بعدی مربوط به نسخه خطی المسالک و الممالک است که بسیار نایاب است ودر 726 ه.ق و به خط ابن ساوجی نوشته و کشیده شده است.


13- منبع بعدی دیگر که بسیار کم یاب است و یک نکته اضافه دیگر نسبت به دیگر نقشه ها دارد مربوط می شود به  نقشه ادریسی جغرافیدان نامی که در این نقشه اگر با دقت نگاه کنیم می بینیم که هرچه تمدن بزرگ وجود دارد مربوط به شمال خلیج فارس می باشد و اصولا چیزی به نام تمدن در جنوب خلیج فارس وجود نداشته.این نقشه مربوط به تقریبا 1000 سال پیش است و از این نظر بسیار اهمیت دارد.




14-.همچنین منابع بسیار موثق و معتبر دیگری هم وجود دارد که مجالی برای پرداختن به ان ها نیست.امید که سرمایه های کشورمان را قدر بنهیم و اعراب به خود ایند و انچه را که شایسته شان است داشته باشند و نه ان چه که ارزویش را دارند.

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

لطفا با توهین های محمد برخورد کنید.

1-رسول خدا فرمود کسی که خانواده مرا دوست نمی داردبرای یکی از این سه امر است. 1- یا منافق است 2- یا زنازاده است. 3- یا مادرش درناپاکی به او ابستن شده. منبع: کتاب خصال شیخ صدوق، جلد اول، ص128،حدیث 72/ این کتاب تحت نظر و به قلم ایت اله کمره ای نوشته شده. چاپ شده در قم به سال 1374. /


2-شیخ صدوق می فرماید:پدرم رحمه الله علیه از سعد بن عبدالله،از احمدبن محمد،از علی بن حکم،از ابی الربیع شامی از حضرت ابی عبدالله علیه السلام سوال کرده:گروهی از کردها هستند که نزد ما بوده و به منظور بیع و شراع با ما تماس گرفته و ما هم با ایشان خرید و فروش می کنیم آیا این کار را بکنیم یا نه؟حضرت فرمودند: ای ربیع، با ایشان معامله نکن.زیرا این جماعت گروهی از جن هستند که حق تعالی آشکارشان فرموده است./ منبع:علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم- صفحه 682و683

  و متن ص 683


امام جواد در رنگ ها و اندازه های مختلف

يكى از اصحاب حضرت جوادالائمّه عليه السلام ، به نام عسكر حكايت كند:
روزى از روزها به محضر شريف امام محمّد جواد عليه السلام وارد شدم ، حضرت در ايوانى - كه مساحت آن جمعا پنج متر در پنج متر بود - نشسته بود.
در مقابل حضرت ايستادم و مشغول تماشاى چهره نورانى آن بزرگوار شدم ؛ و با خود گفتم : سبحان اللّه ! چقدر چهره حضرت نمكين و بدنش نورانى مى باشد؟!
در همين فكر و انديشه بودم ، كه ناگهان ديدم جسم حضرت بسيار بزرگ شد به طورى كه تمام مساحت ايوان را فراگرفت .
سپس رنگ چهره حضرت سياه و تاريك گرديد؛ و بعد از گذشت لحظه اى تبديل به سپيدى شد كه از برف سفيدتر بود.
و سپس بلافاصله همچون عقيق قرمز، سرخ و درخشان شد و بعد از آن نيز به رنگ سبز همچون برگ درختان تازه در آمد.
در همين اءثناء كه تعجّب و حيرت من بيشتر مى شد، حال حضرت به همان حالت اوّل بازگشت ؛ و من كه با ديدن چنين صحنه اى مبهوت و از خود بى اختيار شدم ، به طور مدهوش روى زمين افتادم .
ناگاه امام عليه السلام فريادى بر من زد و فرمود: اى عسكر! شما درباره ما - اهل بيت عصمت و طهارت - شكّ مى كنيد؛ ولى ما شما را ثابت و پايدار قرار مى دهيم ، و دلهره پيدا مى كنيد و ما شما را تقويت مى نمائيم .
و سپس افزود: به خدا سوگند، كسى به حقيقت عظمت و معرفت ما نمى رسد مگر آن كه خداوند تبارك و تعالى بر او منّت گذارد و با هدايت او، دوست واقعى ما قرار گيرد.
در پايان ، عسكر گويد: با مشاهده چنين صحنه حيرت انگيز و گفتار دلنشين حضرت ، آنچه در درون خود شكّ و ترديد داشتم پاك شد و به يقين كامل رسيدم.


 منابع:
هداية الكبرى حضينى : ص 299، س 1، بحار: ج 5، ص 55، حدیث 31، دلائل الا مامة : ص 404، ح 365، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 346، حدیث 70، مدينة المعاجز: ج 7، ص 344، حدیث 2373

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

ان چه نمی خواهند شما از حسین بدانید.

حسین.حسین مظلوم.حسین سرور ازادگان.امام حسین می دانست که شهید می شود تا نهال اسلام را ابیاری کند.این ها وخیلی از حرف های اینچنینی شاید بسیار به گوش شما خورده باشد.شاید انقدر حسین را در ذهن شما مقدس کرده اند که همه چیز را بدون دلیل پذیرفته اید.در این پست قصد دارم تا نشان دهم که چقدر از مطالبی که در باره حسین بیان می کنند واقعی است و چقدر دور از واقعیت است.مسلمانان و به خصوص شیعیان حسین را بالاترین انسان ها می دانند.بعضی از ان ها خود را سگ حسین می دانند.و بعضی حتی خود را لیاقت سگ حسین هم نمی دانند.حسین را نجات دهنده نهال نوپای اسلام می دانند .حرف هایی که بدون سند و مدرک به جامعه تحویل داده اند.حرف هایی که حتی خودشان ان ها را باور نمی کنند.در این پست قصد دارم به چند نمونه از دروغ پردازی های مسلمانان و به خصوص شیعان درباره حسین با استناد به قدیمی ترین کتب تاریخی (مااند اخبار الطوال،روضه الصفا(چاپ سنگی)،تاریخ طبری.فتوح البلدان،مختصر البلدان،تاریخ یعقوبی و ..) بپردازم.با توجه به این که برای این گرد اوری این نسخهها زحمت زیادی کشیده شده و اسکن کردن ان ها واقعن کار سختی بوده امیدوارم که از انت استفاده کامل را ببرید.ایران و ایرانی باید بداند که چه بوده و چه شده.چه کسی را سرور خود می داند و خودش را برای چه کسی خونین می کند.به زیارت چه کسی می رود و با چه اندیشه ای زندگی می کند.


1- ابتدا به سراغ خود حسین می رویم.چرا ایرانیان باید حسین را دوست داشته باشند؟ چرا ایرانیان باید حسین را که قاتل فرزندان این مرزو بوم بوده را اقای خود بنامند ؟ بر طبق معتبرترین اسناد تاریخی حسن و حسین در زمان عثمان هر دو در جنگ طبرستان به رهبری سعید بن عاص شرکت داشته اند و هزارن ایرانی را از دم تیغ شمشیر اسلام گذرانده اند.

منابع تاریخی برای این موضوع:

a-تاریخ طبری پوشینه 5 صفحه 2116 ترجمه ابوالقاسم پاینده

b:منبع تاریخی دیگر فتوح البلدان نوشته احمد بن یحیی بلاذری ص326 عربی و ص 468 ترجمه فارسی محمد توکل


و ترجمه فارسی:


عثمان بن عفان سعيد بن عاصى بن سعيد بن عاصى بن اميه را در سال بيست و نه بر كوفه ولايت داد و مرزبان طوس به او و به عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس والى بصره نامه نوشت و ايشان را به خراسان دعوت كرد كه هر يك غالب و پيروز شود خراسان را به تصرف او دهد .بن عامر به قصد آن ديار رهسپار شد و سعيد نيز برفت ولى ابن عامر
بر او پيشى گرفت و سعيد به غزاى طبرستان رفت .گويند كه حسن و حسين دو پسر على بن ابى طالب عليهم السلام در اين جنگ با وى همراه بودند .



c:منبع سوم برای شرکت حسین در جنگ با مردم طبرستان ، ترجمه مختصر البلدان  نوشته : احمد بن محمد بن اسحاق همداني ابن الفقيه‏ ص 152 که بیان می کند:


طبررستان را استوارى دژ و نگهبانى مرزبانان، در پيش نيز، همين سان بود كه هم اكنون هست. پادشاهان فارس همواره مردى بر آن به سرپرستى مى‏گماردند، و او را اسپهبد مى‏ناميدند. پيوسته همين گونه بود تا اسلام آمد .و ولايتهاى پيوسته به طبرستان بگشود. در اين هنگام صاحب طبرستان، با اندك چيزى مصالحه مى‏كرد. مسلمانان به خاطر دشوارى و ناهموارى راه آنجا مى‏پذيرفتند. تا آنكه عثمان بن عفان، سعيد بن عاص بن اميه را، در سال 29والى كوفه كرد. مرزبان طوس، به او و به عبد اللّه بن عامر بن كريز والى بصره نامه كرد. و آنان را به خراسان خواند، بدين پيمان كه هر يك پيروز شدند، او را بر خراسان فرمانروايى دهند. ابن عامر زودتر به سوى خراسان رفت .سعيد از كوفه در آمد و به جهاد با طبرستان پرداخت. در اين جنگ حسن و حسين دو فرزند على، ليه السلام، با سعيد بودند. سعيد از شهرهاى طبرستان، طميش و ناميه را گشود،و..

ملاحظه می فرمایید که حسین کیست.حال نمیدانم که ایا درست است که مردم سرزمینم برای قاتل فرزندانشان رخت عزا بپوشند؟ و اسم قاتل فرزندان ایران زمین را بر روی نام فرزندانشان می نهند و خود را سگ او هم می خوانند.ایا این جز مصیبت برای ماست؟

2- مورد بعد که مسلمانان و به خصوص ملایان و اخوندهای شیعه همیشه بر ان تاکید می کنند این است که  مسلمانان معاویه را مظهر دروغ و حقه بازی و نماد اشرافیت سیاسی و نماد ظلم و ستم می دانند.اسلامگرایان همیشه سعی داشته اند که نشان دهند که معاویه بدترین ستم ها را به حسین روا داشته.به بررسی این ادعا می پردازیم.
نظریه پردازان حکومت اسلامی و مسلمانان همیشه و به صورت عمد در این باره سکوت می کنند که در سفرهای معاویه به مکه و مدینه حسین همواره اولین کسی بود که به پیشواز معاویه می شتفات و با او ملاقات می کرد نماد اشرافیت تاریخی و مظهر دروغ و ریا رادر اغوش می گرفته.چگونه است که این قسمت از تاریخ را فراموش می کنندوبیان نمی کنند
.مدارک تاریخی برای اثبت ادعا: کتاب بسیار گرانقدر روضه الصفا(چاپ سنگی که بسیار نادر است)

a:تاریخ روضه الصفا ،پوشینه سوم،ص 610 چاپ سنگی


و همچنین در صفحه 611 روضه الصفا این ماجرا تکرار می شود. و همچنین این ماجرا در اخبار الطوال ص 243 نیز بیان شده .

3-مورد بعدی که مسلمانان و باز هم به خصوص شیعان و ملایان که همیشه ان را ادعا می کنند این است که حسین به هیچ عنوان برای خلافت کشته نشد.حسین برای اسلام و بارور کردن نهال اسلام دست به از خود گذشتگی زده .با توجه به مستندات تاریخی هیچ کدام از این داستان سرایی ها واقعیت نداشته.و فقط و فقط ملایان ومسلمانان دوست داشته اند که همچنانبا بازی گرفتن عواطف انسانی مردم را با خود همراه کنند.منابع تاریخی که خلاف ادعاهای مسلمانان را بیان می کند.

a: حسین همواره می گفت میان من و معاویه عهدی است که ان را نقض نمی کنم.بنابریان تا او زنده است علیه او مبارزه و طغیان نمی کنم.همچنان که حسین در نامه ای به معاویه می نویسد من خواهان نبرد و یا مخالفت با تو نیستم.و از این رو به یاران خویش می گوید: تا معاویه زنده هست باید هر یک از شما خانه نشینی را پیشه خود سازد.

منابع تاریخی برای اثبات این ادعا:

روضه الصفا ،پوشینه سوم،صفحه 586 (لطفن با پایین صفحه نگاه کنید)


 و همچنین پوشینه سوم ،روضه الصفا ص 587 (که حسین به یارنش می گوی تا معاویه زنده هست باید خانه نشین باشند)


منابع بسیار معتبر دیگری که این مطلب را تایید کرده اخبا رالطوال دینوری است.اخبار الطوال از بزرگترین منابع تاریخی مسلمانان است.


اخبار الطوال (ص 235 ولادیمیر جرجاس ) که من متن عربی و فارسی را در این جا می اورم.

و بلغ اهل الكوفه وفاه الحسن ،فاجتمع عظماؤهم فكتبوا الى الحسين رضى الله عنه يعزونه

و كتب اليه جعدة بن هبيرة بن ابى وهب ،و كان امحضهم حبا و موده :اما بعد ،فان من قبلنا من شيعتك متطلعه انفسهم إليك ،لا يعدلون بك أحدا ،و قد كانوا عرفوا راى الحسن أخيك في دفع الحرب ،و عرفوك باللين لأوليائك ،و الغلظه على اعدائك ،و الشده في امر الله ،فان كنت تحب ان تطلب هذا الأمر فاقدم علينا ،فقد وطنا أنفسنا على الموت معک فكتب اليهم :اما أخي فأرجو ان يكون الله قد وفقه ،و سدده فيما ياتى ،و اما انا فليس رأيي اليوم ذلك ،فالصقوا رحمكم الله بالأرض ،و اكمنوا في البيوت ،و احترسوا من الظنه ما دام معاويه حيا ،فلن يحدث الله به حدثا و انا حي ،كتبت إليكم برأيي و السلام 

اسکن این کتاب بسیار ارزشمند تاریخی ص 235.تالیف بسیار قدیمی ولادیمیر جرجاس 





و ترجمه فارسی اخبار الطوال ص 269



چون خبر رحلت امام حسن (ع) به كوفه رسيد بزرگان ايشان جمع شدند و نامه تسليت براى امام حسين (ع) نوشتند . جعدة بن هبيرة بن ابى وهب كه از همگان در دوستى و محبت صميمى‏تر بود چنين نوشت = اما بعد شيعيان شما كه اين جايند مشتاق شمايند و جانهايشان هواى تو دارد و هيچكس را با تو برابر و همسنگ نمى‏دانند و همگى به صحت و صوابديد راى برادرت در تاخير جنگ پى بردند و مى‏دانند كه شما نسبت به دوستان مهربان و ملايم و نسبت به دشمنان خشن و سخت‏گيرى اگر دوست دارى كه خلافت را در دست گيرى پيش ما بيا كه ما جان خود را براى فداكارى تا حد مرگ آماده كرده‏ايم امام حسين (ع) براى آنان چنين نوشت :
  اميدوارم كه برادرم در آنچه كرد خداوندش موفق و استوار مى‏داشت اما من امروز چنين انديشه‏اى ندارم، خدايتان رحمت فرمايد بر زمين بچسبيد و در خانه‏ها كمين كنيد و تا هنگامى كه معاويه زنده است از اينكه مورد بدگمانى قرار بگيريد پرهيز كنيد اگر خداوند براى او چيزى پيش آورد و من زنده بودم انديشه خود را براى شما خواهم نوشت و السلام.

همچنین برای منابع بیشتر می توانید به ارشاد شیخ مفید نیز مراجعه کنید.


4- مورد دیگری که هیچ وقت گروه مسلمانان به ان اشاره نمی کنند این است که حسن و حسین از کمک های مالی معاویه هم استفاده کرده اند.به عنوان مثال در کتب معتبر تاریخی بیان شده که حسن وقتی برای صلح کسی رو پیش عبداله بن عامر می فرستد .یکی از شروط ان بود که خراج اهواز را سالیانه به حسن بدهد و هر سال مبلغ 2 میلیون درهم به برادرش حسین نیز بپردازد.

اسکن منابع تاریخی برای این موضوع:

1- اخبار الطوال عربی ص 231








ترجمه فارسی این متن:


چون امام حسن (ع) از ياران خود سستى را مشاهده كرد كسى پيش عبد الله بن عامر فرستاد و شرايطى براى صلح پيشنهاد كرد كه به شرط رعايت آنها خلافت را به معاويه واگذار كند و شرايط چنين بود كه معاويه هيچيك از مردم عراق را براى خطايى بازخواست نكند و همگان را امان دهد و لغزش‏هاى آنان را تحمل كند و خراج اهواز را همه ساله براى او مسلم بدارد و همه ساله به برادرش حسين بن على (ع) دو ميليون درهم بپردازد و بنى هاشم را در مستمريها و عطايا بر بنى عبد شمس مقدم بدارد.

از دیگر منابع برای تایید این موضوع می توان به روضه الصا پوشینه سوم ص 584 مراجعه کردو و همچنین اخبار الطوال فارسی ص  265

5- از موراددیگر که مسلمانان بیان نمی کنند این است که حسین علاقه ای به کشته شدن در کربلا نداشت.مسلمنان و به خصوص شیسعیان سعی می کنند به مردم با ادعاهای دروغین تلقین کنند که او خودش خواست کشته شود تا همه راه اسلام را ادامه دهند.اما منابع تایخی چیز دیگری میگوند.حسین پس از محاصره شدن چندین بار تقاضای برگشت می کند که مورد قبول ابن سعد واقع نمی شود.پس این که حسین خودش خواست کشته شود افسانه یی بیش نیست.



مدارک برای اثبات این ادعا:


تاریخ طبری ترجمه ابوالقاسم پاینده پوشینه هفتم صفحه 3008


                 
و همچنین پوشنیه هفتم صفحه 3001 تاریخ طبری که حسین خاطر نشان می کند که من جنگ را شروع نخواهم کرد.پس روایت سازان مسلمان با چه جراتی دم از این می زنند که حسین خود خواسته خود را به کشتن می دهد .


                                                                          
همچنین می توان به تاریخ یعقوبی جلد 2 ص 179،اخبار الطوال عربی ص 267 اشاره کرد.

با توجه به مستندات تاریخی بالا امیدوارم که بتوانم هرچند کمکی ناچیز برای روشن شدن اینواقعه انجام داده باشم.امید که به خودمان اییم و ناخواسته و نادانسته قاتل فرزندانمان را سرور خود ندانیم.به امید روزهای روشن .



۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

من که کورشم می گویم...پسر ماندانا و کمبوجیه.چهرزاد ایران زمین.

هفتم آبان ورز جهانی کورش بزرگ است.انسانی که به راستی به گواهی تاریخ نام ایران را پر اوازه کرد.متنی است برگزیده از سخنان کورش بزرگ.امید که به دل بنشیند.
من کورشم،کماندار پارسوماش.فرمان دادم تا باغ های بی کرانه بیارایند،بهشت ها بسازند،پروانه و آهو و پرنده را پاس بدارند.زیرا زمین و هرچه در ان است گرامی من است.ازپارس برامدم.از پارسوماش.من ترس خوردگان را پناه خواهم داد،من خطا کاران را خواهم بخشید.زیرا نادان ،نه مجرم است و نه موذی.تنها نادانی جرم جهان ماست.فرمان دادم سدها و سایه بان های بسیاری بسازند.باروها،برج ها،دژها و دیوارهای بسیاری بسازند.همه،هرچه که هست برای مرمان من. وگفتم اینجا در سرزمین من حکیمان و دانایان در آرامش اند.من،من که کورشم می گویم،هرچه از اسمان بلند ببارد و هرچه بر این زمین بروید از ان مردمان من است.(منشورپارسوماش)/پسر ماندانا و کمبوجیه با شما سخن می گوید.پیران خویش را گرامی بدارید،برنایان را به دانایی دلالت کنید..کشیشان و موبدان می گویند تنها مذهب ما سلوک برامدگان زمین است ،اما من به این قول گول قسم نخواهم خورد.زیرا آزادی اندیشه ،آزادی آدمی ست.به تبسم صبح و به آواز پسین سوگند.به عدالت،به علاقه، به آدمی سوگند.به کار،کشت،زوران و زندگی سوگند.من بهترین راستی ها را برای شما خواهم اورد.و ما را و خان و مان ما را گزندی نخواهد رسید،مگر به روز نادانی،مگر به غفلت روزگار،مگر به روز ریا.حتی به دشمنان خود نیز دروغ نگفته،نمی گویم.من این گونه بار امده ام.تا هست هرگز دلتنگی به دیدارتان نیاید .اندوه ادمیان مرده باشد.دروغ و نادانی دور باد.دیو و دش اندیش دور باد.فروزه فهم و دانستگی بسیار باد.بسیاری بخشندگی بسیار باد.بسیاری بیداران بسیار باد.کودکانتان شیرین زاد.خواب هاتان خوش.رمه هاتان بسیار.رودهاتان جاری.اینده روشن تر از امروزتان. و جهانتان روشن باشد.این ارزوی من ست.مراقب میراث من باشید.(منشور پرشیا)

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

سونو گرافی امام رضا

مرحوم شيخ صدوق و ديگر بزرگان آورده اند، به نقل از شخصى به نام عبداللّه بن محمّد علوى حكايت كرد:
پس از گذشت مدّتى از شهادت حضرت علىّ بن موسى الرّضاعليهما السلام روزى بر ماءمون وارد شدم و بعد از صحبت هائى در مسائل مختلف ، اظهار داشت :
همسرى داشتم كه چندين مرتبه ، آبستن شده بود و بچّه اش سِقط مى شد، در آخرين مرتبه كه آبستن بود، نزد حضرت رضا عليه السلام رفتم و گفتم : ياابن رسول اللّه ! همسرم چندين بار آبستن شده و سقط جنين كرده است ؛ و الا ن هم آبستن مى باشد، تقاضامندم مرا راهنمائى فرمائى تا طبق دستور شما او را معالجه و درمان كنم و بتواند سالم زايمان نمايد و نيز بچّه اش سالم بماند.
چون صحبت من پايان يافت ، حضرت رضا عليه السلام سر خويش را به زير افكند و پس از لحظه اى كوتاه سر بلند نمود و اظهار نمود: وحشتى نداشته باش ، در اين مرحله بچه اش سقط نمى شود و سالم خواهد بود.
و سپس افزود: به همين زودى همسرت داراى فرزند پسرى مى شود كه بيش از هركس شبيه به مادرش خواهد بود، صورت او همانند ستاره اى درخشان ، زيبا و خوش سيما مى باشد.
وليكن خداوند متعال دو چيز در بدن او زيادى قرار داده است .
با تعجّب پرسيدم : آن دو چيز زايد در بدن فرزندم چيست ؟!
حضرت در پاسخ فرمود: يكى آن كه در دست راستش يك انگشت اضافى مى باشد؛ و دوّم در پاى چپ او انگشت زايدى خواهد بود.
با شنيدن اين غيب گوئى و پيش بينى ، بسيار در حيرت و تعجّب قرار گرفتم و منتظر بودم كه ببينم نهايت كار چه خواهد شد؟!
تا آن كه پس از مدّتى درد زايمان همسرم فرا رسيد، گفتم : هرگاه مولود به دنيا آمد، به هر شكلى كه هست او را نزد من آوريد.
ساعاتى بعد، زنى كه قابله بود، وارد شد و نوزاد را - كه در پارچه اى ابريشمين پيچيده بودند - نزد من آورد.
وقتى پارچه را باز كردند و من صورت و بدن نوزاد را مشاهده كردم ، تمام پيش گوئى هائى را كه حضرت رضا عليه السلام بيان نموده بود، واقعيّت داشت و هيچ خلافى در آن مشاهده نكردم 


منابع:
عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 2، ص 208، /مدينة المعاجز: ج 7، ص 95، /الثّاقب فى المناقب : ص 486،

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

ایت الله خزعلی: سالی یک بار جهاد کردن واجب است،اگر رهبر معظم لبشان تکان بخورد مهلت نمی دهیم،نباید اتریش ،هلند و المان بی ایمان باشند.این ها را هرکجا پیدا کردید بکشید..

ایت الله ابوالقاسم خزعلی یکی از تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ،دارای سابقه 20 ساله عضویت در شورای نگهبان و هم اکنون در زمان نوشتن این متن مسئول بنیاد بین المللی غدیر است.!گفتنی است که این ایت الله شیعیان خواستار جایگزینی غدیر غم به جای عید نوروز به عنوان جشن بزرگ ایرانیان شده است.(اینجا).بعد از مقدمه  و اشنایی با ایشون به سراغ حرف هایی می رویم که ایشون چند سال پیش در مسجد علی بن الحسین در شرق تهران بیان کرده .این خبربه دلیل تنفری که در ان وجود داشت بازتاب گسترده ای پیدا نکرد.در این جا بریده روزنامه را قرار می دهم تا با اندیشه ی ایشان بیشتر اشنا شوید.

ایشون در این سخنان بیان می کنند که : همان طور که سالی یک بار باید روزه یک ماهه گرفت و واجب است باید سالی یک بار هم جهاد کرد.کفار را هرکجا یافتید بکشید.نباید سوئد و المان و اتریش و هلند بی ایمان باشند.و...

                                                برای بزرگتر شدن تصویر بر روی ان کلیک کنید.

قضاوت با شما..

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

یکی از موارد اختلاف بین مجتهدین

شیخ بهایی در جامع عباسی باب نوزدهم می فرمایند: که اگر سگی به گوسفندی بجهد و بچه از ایشان حاصل شود پس اگر ان بچه به سگ شبیه باشد نجس است،اما اگر به گوسفند شبیه باشد و یا هیچ نوع حیوانی نجس نیست و طاهر است.اما اگر سگی به خوکی بجهد و بچه ای حاصل شود که به هیچکدام شبیه نباشد در نجس بودن ان میان مجتهدین خلاف است.(شیخ بهایی ،جامع عباسی ،باب نوزدهم)

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

اصل داستان 2(نگاهی به کشته شدن ابن ملجم مرادی با استناد به منابع تاریخی)

در ادامه پست قبلی ، این بار به بررسی نحوه کشته شدن ابن ملجم مرادی (قاتل علی) می پردازیم.شیعان همیشه بیان می کنند که علی وقتی در بستر مرگ بود و برایش شیرمی اوردند می گفت:ایا برای ابن ملجم غذا برده اید؟ایا به او همان غذایی را می دهید که به من هم می دهید؟و باز در ادامه ماجرا بیان می کنند که علی فرموده اگر من خودم زنده بمانم می دانم که با او چه کنم و چگونه او را قصاص کنم و اگر من زنده نماندم شما فقط اجازه دارید به او یک ضربت بزنید ان گونه که او به من ضربت زده.و نکند که او را شکنجه کنید و یا تکه تکه کنید ..اول این که با توجه به ان چه که خود داستان سرایان اسلامی (شیعه ) بیان کرده اند باید دقت کرد که علی خود نمی دانسته زنده می ماند یا نه و این خود دلیلی بوده بر این که او غیب گو نیست.با توجه به داستان بالا بنابراین داستان هایی را که باز هم خود شیعیان نقل می کنند مبنی بر این که در هنگامی که علی خواست برای نماز به مسجد برود میخ به لباس او گیر می کند و یا اردک ها و مرغابی ها می ایند و جلوی او رژه می روند و بعد علی می گوید که امروز روز شهادت من است کاملن باطل می شود.علی اگر می دانسته که روز شهادتش است پس باید قطعن بعد از ضربه ابن ملجم می دانسته که می میرد یا نه.در صورتی که داستان خود شیعیان این مسئله را نقض می کند.


به سراغ قسمت اصلی داستان می رویم.یعنی نحوه کشته شدن این ملجم مرادی.

با توجه به ان که در کتاب های تاریخی معتبر مسلمنان امده نه تنها با ابن ملجم رفتار درستی نشده بلکه او را هم سوزانده اندو جسدش را مثله نموده اند.و اما منابع تاریخی:

1-الطبقات الکبری ابن سعد،پوشینه سوم(تالیف محمد بن سعد کاتب واقدی)،ص32

                                                     برای بزرگ تر شدن تصویر روی ان کلیک کنید.

همان طور که در بالا مشاهده می کنید بن ملجم به بدترین شیوه ها کشته و سپس سوزاده می شود.

2-تاریخ طبری،پوشینه ششم،ص 2689
                                                          برای بزرگتر شدن تصویر روی ان کلیک کنید.

3-تاریخ کامل ابن اثیر،پوشینه پنجم،ص2003



منابع معتبر دیگری هم وجود دارند از جمله انساب الاشراف بلاذری،جلا العیون مجلسی ص 337

امید که چشمانمان را باز کنیم و اجازه ندهیم که افسانه گویان اسلامی و شیعه بر سرزمین مان حکمرانی کنند.

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

اصل داستان !

به نظر می رسد گاهی زمان ها شیعیان نسبت به علی بسیار حساس تر از خدا می باشند.شاید شما هم احساس کرده باشید که گاهی اوقات اگر شما به یک فرد شیعه بگویید خدایی در کار نیست شاید انقدر اشفته نشود اما اگر  بگویید علی انسان خوبی نبوده ممکن است حتی جانتان در خطر باشد و انواع فحش ها را نوش جان کنید. خیلی به سختی می توان انتقادی را از علی مطرح کرد.البته بسیاری از این موارد و تعصب ها نسبت به علی دلیلی بسیار روشن دارد.و ان هم خرافات و باورهایی ست که روحانیون شیعه با دروغ و حقه بازی به خورد مردم می دهند و گویی علی را جوری تعریف می کنند که همه شخصیت های کارتونی مانند زورو،سیندرلا،سوپرمن،مرد عنکبوتی ،هرکول و ...را یکجا داشته.در این پست و چند پست بعدی قصد دارم تا نمونه هایی از این بزرگنمایی ها و باورهای دروغی را که روحانیون شیعه برای تقدس بخشیدن به علی به خورد مردم داده اند با منابع تاریخی مستدل و معتبر بررسی کنم.امید که راهگشا باشد.
در این پست به ماجرای کشته شدن عمربن عبدود به دست علی(در جنگ خندق) اشاره می کنم.فکر می کنم هر بچه مسلمان و هر شیعه ای که در مدارس ایران تحصیلکرده این داستان را به یاد دارند که روحانیون شیعه همیشه به ان ها گفته اند  که علی و عمربن عبدود با هم درگیر شدند و علی نمی خواست که با عبدو بجنگد .نقطه اوج این داستان را تف انداختن عمربن عبدو به چهره علی تصویر می کنند و می گویند علی بر سینه عمر نشست ،عمرو به او اب دهان انداخت،امام چون عصبانی شده بود نخواست که عمرو را در عصبانیت بکشد.پس از روی او بلندشد و چرخی به اطراف زد و باز بر روی عبدود نشست و به او گفت حالا که خشمگین نیستم سرت راا برای رضای خدا می برم و او را کشت.

حال که داستان روحانیون و دکاندارن مذهبی شیعه را شنیدیم به سراغ اصل ماجرا می رویم.قضاوت به عهده خودتان

با توجه به منابع و مستندات تاریخی از همه حرف های شیعیان فقط جنگیدن این دو صحیح است و گرنه ،نه عمرو به علی تف انداخته،نه علی با احترام سرش را بریده.بلکه این عمرو بوده که به احترام این که علی در جنگ  پیاده بوده و او سواره رسم جوانمردی را به جا می اورد و پیاده می شود تا با علی یکسان جنگ کند و عمرو هم باز به علی می گوید که ای علی من نمی خواهم تو را بکشم و علی است که اصرار به کشتن عمرو دارد..فکر می کنم بهتر است بقیه ماجرا را از زبان کتب تاریخی ببینید.

 در تاریخ طبری پوشینه سوم(صفحه 1075)   به روشنی در مورد جنگ بین این دو توضیح داده شده و بیان شده که عمرو نمی خواسته علی را بکشد.




منبع دوم سیره رسول الله ابن هشام است.در صفحه 369 همین ماجرا توضیح داده شده و اصرار علی بر قتل عمرو



و شیعیان هم چون مانند پیامبرشان معتقدند که الحرب و خدعه.حتی نیرنگ باز ی و دروغ بازی علی به صورت بسیار واضح و با افتخار در میزان الحکمه ،پوشینه سوم(آداب جنگ) به ورشنی توضیح داده شده و این داستان را هم بیان می کند واین گونه پرده از افسانه گویی های روحانیون و دکانداران شیعه می افتد.

نقل داستان در میران الحکمه،(آداب جنگ، پوشینه سوم):

در جـنـگ احزاب(خندق) ميان على (ع ) وعمرو بن عبدود سخنانى گذشت على به او فرمود: اى عمرو ! (در بـزدلـى تـو) هـمـين بس نيست كه من به جنگ تن به تن باتو آمده ام وتو كه شهسوارعربى با خـودت كمك آورده اى ؟
عمرو برگشت كه پشت سر خود را نگاه كند امير المؤمنين (ع )بيدرنگ چنان ضربه اى بر دو ساق پاى او وارد آورد كه از پيكرش جدا شدند و گرد و غبارى به هوا برخاست آن حـضـرت در حـالـى كـه بر اثر ضربت عمرو خون از فرقش مى ريخت و ازشمشيرش نيز خون مـى چكيد نزد رسول خدا(ص ) برگشت رسول خدا (ص ) فرمود : اى على !فريبش دادى ؟
عرض كرد : آرى , اى رسول خدا ! جنگ نيرنگ است .

حال خودتان حقیقت داستان و ماجرا را ببینید.امید که کمی بیشتر بیاندیشیم.