وقتی مروجین مذهبی به سرزمین ما امدند،دردست هایشان کتاب های مقدسشان بود و ما در دست زمینهایمان را داشتیم.پنجاه سال بعد ما در دست کتاب های مقدس داشتیم و ان ها در دستشان زمین های ما را
1-رسول خدا فرمود کسی که خانواده مرا دوست نمی داردبرای یکی از این سه امر است. 1- یا منافق است 2- یا زنازاده است. 3- یا مادرش درناپاکی به او ابستن شده. منبع: کتاب خصال شیخ صدوق، جلد اول، ص128،حدیث 72/ این کتاب تحت نظر و به قلم ایت اله کمره ای نوشته شده. چاپ شده در قم به سال 1374. /
2-شیخ صدوق می فرماید:پدرم رحمه الله علیه از سعد بن عبدالله،از احمدبن محمد،از علی بن حکم،از ابی الربیع شامی از حضرت ابی عبدالله علیه السلام سوال کرده:گروهی از کردها هستند که نزد ما بوده و به منظور بیع و شراع با ما تماس گرفته و ما هم با ایشان خرید و فروش می کنیم آیا این کار را بکنیم یا نه؟حضرت فرمودند: ای ربیع، با ایشان معامله نکن.زیرا این جماعت گروهی از جن هستند که حق تعالی آشکارشان فرموده است./ منبع:علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم- صفحه 682و683
يكى از اصحاب حضرت جوادالائمّه عليه السلام ، به نام عسكر حكايت كند:
روزى از روزها به محضر شريف امام محمّد جواد عليه السلام وارد شدم ، حضرت در ايوانى - كه مساحت آن جمعا پنج متر در پنج متر بود - نشسته بود.
در مقابل حضرت ايستادم و مشغول تماشاى چهره نورانى آن بزرگوار شدم ؛ و با خود گفتم : سبحان اللّه ! چقدر چهره حضرت نمكين و بدنش نورانى مى باشد؟!
در همين فكر و انديشه بودم ، كه ناگهان ديدم جسم حضرت بسيار بزرگ شد به طورى كه تمام مساحت ايوان را فراگرفت .
سپس رنگ چهره حضرت سياه و تاريك گرديد؛ و بعد از گذشت لحظه اى تبديل به سپيدى شد كه از برف سفيدتر بود.
و سپس بلافاصله همچون عقيق قرمز، سرخ و درخشان شد و بعد از آن نيز به رنگ سبز همچون برگ درختان تازه در آمد.
در همين اءثناء كه تعجّب و حيرت من بيشتر مى شد، حال حضرت به همان حالت اوّل بازگشت ؛ و من كه با ديدن چنين صحنه اى مبهوت و از خود بى اختيار شدم ، به طور مدهوش روى زمين افتادم .
ناگاه امام عليه السلام فريادى بر من زد و فرمود: اى عسكر! شما درباره ما - اهل بيت عصمت و طهارت - شكّ مى كنيد؛ ولى ما شما را ثابت و پايدار قرار مى دهيم ، و دلهره پيدا مى كنيد و ما شما را تقويت مى نمائيم .
و سپس افزود: به خدا سوگند، كسى به حقيقت عظمت و معرفت ما نمى رسد مگر آن كه خداوند تبارك و تعالى بر او منّت گذارد و با هدايت او، دوست واقعى ما قرار گيرد.
در پايان ، عسكر گويد: با مشاهده چنين صحنه حيرت انگيز و گفتار دلنشين حضرت ، آنچه در درون خود شكّ و ترديد داشتم پاك شد و به يقين كامل رسيدم.
منابع: هداية الكبرى حضينى : ص 299، س 1، بحار: ج 5، ص 55، حدیث 31، دلائل الا مامة : ص 404، ح 365، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 346، حدیث 70، مدينة المعاجز: ج 7، ص 344، حدیث 2373
حسین.حسین مظلوم.حسین سرور ازادگان.امام حسین می دانست که شهید می شود تا نهال اسلام را ابیاری کند.این ها وخیلی از حرف های اینچنینی شاید بسیار به گوش شما خورده باشد.شاید انقدر حسین را در ذهن شما مقدس کرده اند که همه چیز را بدون دلیل پذیرفته اید.در این پست قصد دارم تا نشان دهم که چقدر از مطالبی که در باره حسین بیان می کنند واقعی است و چقدر دور از واقعیت است.مسلمانان و به خصوص شیعیان حسین را بالاترین انسان ها می دانند.بعضی از ان ها خود را سگ حسین می دانند.و بعضی حتی خود را لیاقت سگ حسین هم نمی دانند.حسین را نجات دهنده نهال نوپای اسلام می دانند .حرف هایی که بدون سند و مدرک به جامعه تحویل داده اند.حرف هایی که حتی خودشان ان ها را باور نمی کنند.در این پست قصد دارم به چند نمونه از دروغ پردازی های مسلمانان و به خصوص شیعان درباره حسین با استناد به قدیمی ترین کتب تاریخی (مااند اخبار الطوال،روضه الصفا(چاپ سنگی)،تاریخ طبری.فتوح البلدان،مختصر البلدان،تاریخ یعقوبی و ..) بپردازم.با توجه به این که برای این گرد اوری این نسخهها زحمت زیادی کشیده شده و اسکن کردن ان ها واقعن کار سختی بوده امیدوارم که از انت استفاده کامل را ببرید.ایران و ایرانی باید بداند که چه بوده و چه شده.چه کسی را سرور خود می داند و خودش را برای چه کسی خونین می کند.به زیارت چه کسی می رود و با چه اندیشه ای زندگی می کند.
1- ابتدا به سراغ خود حسین می رویم.چرا ایرانیان باید حسین را دوست داشته باشند؟ چرا ایرانیان باید حسین را که قاتل فرزندان این مرزو بوم بوده را اقای خود بنامند ؟ بر طبق معتبرترین اسناد تاریخی حسن و حسین در زمان عثمان هر دو در جنگ طبرستان به رهبری سعید بن عاص شرکت داشته اند و هزارن ایرانی را از دم تیغ شمشیر اسلام گذرانده اند.
b:منبع تاریخی دیگر فتوح البلدان نوشته احمد بن یحیی بلاذری ص326 عربی و ص 468 ترجمه فارسی محمد توکل
و ترجمه فارسی:
عثمان بن عفان سعيد بن عاصى بن سعيد بن عاصى بن اميه را در سال بيست و نه بر كوفه ولايت داد و مرزبان طوس به او و به عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس والى بصره نامه نوشت و ايشان را به خراسان دعوت كرد كه هر يك غالب و پيروز شود خراسان را به تصرف او دهد .بن عامر به قصد آن ديار رهسپار شد و سعيد نيز برفت ولى ابن عامر
بر او پيشى گرفت و سعيد به غزاى طبرستان رفت .گويند كه حسن و حسين دو پسر على بن ابى طالب عليهم السلام در اين جنگ با وى همراه بودند .
c:منبع سوم برای شرکت حسین در جنگ با مردم طبرستان ، ترجمه مختصر البلدان نوشته : احمد بن محمد بن اسحاق همداني ابن الفقيه ص 152 که بیان می کند:
طبررستان را استوارى دژ و نگهبانى مرزبانان، در پيش نيز، همين سان بود كه هم اكنون هست. پادشاهان فارس همواره مردى بر آن به سرپرستى مىگماردند، و او را اسپهبد مىناميدند. پيوسته همين گونه بود تا اسلام آمد .و ولايتهاى پيوسته به طبرستان بگشود. در اين هنگام صاحب طبرستان، با اندك چيزى مصالحه مىكرد. مسلمانان به خاطر دشوارى و ناهموارى راه آنجا مىپذيرفتند. تا آنكه عثمان بن عفان، سعيد بن عاص بن اميه را، در سال 29والى كوفه كرد. مرزبان طوس، به او و به عبد اللّه بن عامر بن كريز والى بصره نامه كرد. و آنان را به خراسان خواند، بدين پيمان كه هر يك پيروز شدند، او را بر خراسان فرمانروايى دهند. ابن عامر زودتر به سوى خراسان رفت .سعيد از كوفه در آمد و به جهاد با طبرستان پرداخت. در اين جنگ حسن و حسين دو فرزند على، ليه السلام، با سعيد بودند. سعيد از شهرهاى طبرستان، طميش و ناميه را گشود،و..
ملاحظه می فرمایید که حسین کیست.حال نمیدانم که ایا درست است که مردم سرزمینم برای قاتل فرزندانشان رخت عزا بپوشند؟ و اسم قاتل فرزندان ایران زمین را بر روی نام فرزندانشان می نهند و خود را سگ او هم می خوانند.ایا این جز مصیبت برای ماست؟
2- مورد بعد که مسلمانان و به خصوص ملایان و اخوندهای شیعه همیشه بر ان تاکید می کنند این است که مسلمانان معاویه را مظهر دروغ و حقه بازی و نماد اشرافیت سیاسی و نماد ظلم و ستم می دانند.اسلامگرایان همیشه سعی داشته اند که نشان دهند که معاویه بدترین ستم ها را به حسین روا داشته.به بررسی این ادعا می پردازیم.
نظریه پردازان حکومت اسلامی و مسلمانان همیشه و به صورت عمد در این باره سکوت می کنند که در سفرهای معاویه به مکه و مدینه حسین همواره اولین کسی بود که به پیشواز معاویه می شتفات و با او ملاقات می کرد نماد اشرافیت تاریخی و مظهر دروغ و ریا رادر اغوش می گرفته.چگونه است که این قسمت از تاریخ را فراموش می کنندوبیان نمی کنند
.مدارک تاریخی برای اثبت ادعا: کتاب بسیار گرانقدر روضه الصفا(چاپ سنگی که بسیار نادر است)
a:تاریخ روضه الصفا ،پوشینه سوم،ص 610 چاپ سنگی
و همچنین در صفحه 611 روضه الصفا این ماجرا تکرار می شود. و همچنین این ماجرا در اخبار الطوال ص 243 نیز بیان شده .
3-مورد بعدی که مسلمانان و باز هم به خصوص شیعان و ملایان که همیشه ان را ادعا می کنند این است که حسین به هیچ عنوان برای خلافت کشته نشد.حسین برای اسلام و بارور کردن نهال اسلام دست به از خود گذشتگی زده .با توجه به مستندات تاریخی هیچ کدام از این داستان سرایی ها واقعیت نداشته.و فقط و فقط ملایان ومسلمانان دوست داشته اند که همچنانبا بازی گرفتن عواطف انسانی مردم را با خود همراه کنند.منابع تاریخی که خلاف ادعاهای مسلمانان را بیان می کند.
a: حسین همواره می گفت میان من و معاویه عهدی است که ان را نقض نمی کنم.بنابریان تا او زنده است علیه او مبارزه و طغیان نمی کنم.همچنان که حسین در نامه ای به معاویه می نویسد من خواهان نبرد و یا مخالفت با تو نیستم.و از این رو به یاران خویش می گوید: تا معاویه زنده هست باید هر یک از شما خانه نشینی را پیشه خود سازد.
و همچنین پوشینه سوم ،روضه الصفا ص 587 (که حسین به یارنش می گوی تا معاویه زنده هست باید خانه نشین باشند)
منابع بسیار معتبر دیگری که این مطلب را تایید کرده اخبا رالطوال دینوری است.اخبار الطوال از بزرگترین منابع تاریخی مسلمانان است.
اخبار الطوال (ص 235 ولادیمیر جرجاس ) که من متن عربی و فارسی را در این جا می اورم.
و بلغاهلالكوفهوفاهالحسن ،فاجتمععظماؤهمفكتبوا الىالحسينرضى الله عنهيعزونه
و كتب اليهجعدة بن هبيرة بن ابى وهب ،و كان امحضهم حبا و موده :اما بعد ،فان من قبلنا منشيعتكمتطلعه انفسهم إليك ،لا يعدلون بك أحدا ،و قد كانوا عرفوا راىالحسنأخيك في دفع الحرب ،و عرفوكباللين لأوليائك ،والغلظه على اعدائك ،والشده في امر الله ،فان كنت تحب ان تطلب هذاالأمرفاقدم علينا ،فقد وطنا أنفسنا على الموت معک فكتباليهم :اما أخي فأرجو ان يكون الله قد وفقه ،و سدده فيما ياتى ،و اما انافليس رأيي اليوم ذلك ،فالصقوا رحمكم الله بالأرض ،و اكمنوا في البيوت ،واحترسوا من الظنهما داممعاويهحيا ،فلن يحدث الله به حدثا و انا حي ،كتبت إليكم برأيي و السلام
اسکن این کتاب بسیار ارزشمند تاریخی ص 235.تالیف بسیار قدیمی ولادیمیر جرجاس
و ترجمه فارسی اخبار الطوال ص 269
چون خبر رحلت امام حسن (ع) به كوفه رسيد بزرگان ايشان جمع شدندو نامه تسليت براى امام حسين (ع) نوشتند . جعدة بن هبيرة بن ابى وهب كه از همگان در دوستى و محبت صميمىتربود چنين نوشت = اما بعد شيعيان شما كه اين جايند مشتاق شمايند و جانهايشانهواى تو دارد و هيچكس را با تو برابر و همسنگ نمىدانند و همگى به صحت وصوابديد راى برادرت در تاخير جنگ پى بردند و مىدانند كه شما نسبت بهدوستان مهربان و ملايم و نسبت به دشمنان خشن و سختگيرى اگر دوست دارىكه خلافت را در دست گيرى پيش ما بيا كه ما جان خود را براى فداكارى تا حدمرگ آماده كردهايمامام حسين (ع) براى آنان چنين نوشت :
اميدوارم كه برادرم در آنچه كرد خداوندش موفق و استوار مىداشت امامن امروز چنين انديشهاى ندارم، خدايتان رحمت فرمايد بر زمين بچسبيد و درخانهها كمين كنيد و تا هنگامى كه معاويه زنده است از اينكه مورد بدگمانىقرار بگيريد پرهيز كنيد اگر خداوند براى او چيزى پيش آورد و من زنده بودم انديشهخود را براى شما خواهم نوشت و السلام.
همچنین برای منابع بیشتر می توانید به ارشاد شیخ مفید نیز مراجعه کنید.
4- مورد دیگری که هیچ وقت گروه مسلمانان به ان اشاره نمی کنند این است که حسن و حسین از کمک های مالی معاویه هم استفاده کرده اند.به عنوان مثال در کتب معتبر تاریخی بیان شده که حسن وقتی برای صلح کسی رو پیش عبداله بن عامر می فرستد .یکی از شروط ان بود که خراجاهواز را سالیانه به حسن بدهد و هر سال مبلغ 2 میلیون درهم به برادرش حسین نیز بپردازد.
اسکن منابع تاریخی برای این موضوع:
1- اخبار الطوال عربی ص 231
ترجمه فارسی این متن:
چون امام حسن (ع) از ياران خود سستى را مشاهده كرد كسى پيشعبد الله بن عامر فرستاد و شرايطى براى صلح پيشنهاد كرد كه به شرط رعايت آنهاخلافت را به معاويه واگذار كند و شرايط چنين بود كه معاويه هيچيك از مردمعراق را براى خطايى بازخواست نكند و همگان را امان دهد و لغزشهاى آنان راتحمل كند و خراج اهواز را همه ساله براى او مسلم بدارد و همه ساله به برادرشحسين بن على (ع) دو ميليون درهم بپردازد و بنى هاشم را در مستمريها و عطايا بربنى عبد شمس مقدم بدارد.
از دیگر منابع برای تایید این موضوع می توان به روضه الصا پوشینه سوم ص 584 مراجعه کردو و همچنین اخبار الطوال فارسی ص 265
5- از موراددیگر که مسلمانان بیان نمی کنند این است که حسین علاقه ای به کشته شدن در کربلا نداشت.مسلمنان و به خصوص شیسعیان سعی می کنند به مردم با ادعاهای دروغین تلقین کنند که او خودش خواست کشته شود تا همه راه اسلام را ادامه دهند.اما منابع تایخی چیز دیگری میگوند.حسین پس از محاصره شدن چندین بار تقاضای برگشت می کند که مورد قبول ابن سعد واقع نمی شود.پس این که حسین خودش خواست کشته شود افسانه یی بیش نیست.
مدارک برای اثبات این ادعا:
تاریخ طبری ترجمه ابوالقاسم پاینده پوشینه هفتم صفحه 3008
و همچنین پوشنیه هفتم صفحه 3001 تاریخ طبری که حسین خاطر نشان می کند که من جنگ را شروع نخواهم کرد.پس روایت سازان مسلمان با چه جراتی دم از این می زنند که حسین خود خواسته خود را به کشتن می دهد .
همچنین می توان به تاریخ یعقوبی جلد 2 ص 179،اخبار الطوال عربی ص 267 اشاره کرد.
با توجه به مستندات تاریخی بالا امیدوارم که بتوانم هرچند کمکی ناچیز برای روشن شدن اینواقعه انجام داده باشم.امید که به خودمان اییم و ناخواسته و نادانسته قاتل فرزندانمان را سرور خود ندانیم.به امید روزهای روشن .