راونـدى و ابـن بـابـويـه از امّ سـلمـه روايـت كـرده انـد كـه روزى حـضـرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم در صحرائى راه مى رفت ناگاه شنيد كه منادى ندا مى كـند: يا رسول اللّه ! حضرت نظر كرد كسى را نديد؛ پس بار ديگر ندا شنيد و كسى را نديد و در مرتبه سوّم كه نظر كرد آهوئى را ديد كه بسته اند، آهو گفت : اين اعرابى مرا شـكـار كـرده اسـت و مـن دو طـفـل در ايـن كـوه دارم مرا رها كن كه بروم و آنها را شير بدهم و برگردم . فرمود: خواهى كرد؟ گفت : اگر نكنم خدا مرا عذاب كند مانند عذاب عشّاران ؛ پس حـضـرت آن را رها كرد تا رفت و فرزندان خود را شير داد و به زودى برگشت و حضرت آن را بـسـت . چـون اعـرابـى آن حـال را مـشـاهـده كـرد گـفـت : يـا رسـول اللّه ! آن را رهـا كـن . چـون آن را رهـا كـرد دويـد و مـى گـفـت : اَشـْهـَدُ اَن لا اِل هَ اِلا اللّهُ وَ اَنَّكَ رَسُولُ اللّهِ
منبع:
بحار الانوار 17/390 ـ 421، باب پنجم
2-ابن شهر آشوب 1/132
۳ نظر:
فردوسی بزرگ می فرمایند : به یزدان که گر ما خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم
خب ابله... بلاخره هر شکاری و هر حیوانی دارای بجه هست. پس با این حساب کار شکار تعطیل بشه؟ سوال دوم... حالا گیریم اینبار رفت و شیر داد؛ فرداش بچه هاش چه خاکی به سر می کردن؟ سوم... آهو به چه زبونی با محمد حرف زد؟ چهارم... دین آهو قبل از اسلام آوردنش چی بود؟ پنجم... آهو وضو داشت قبل از تشرف؟ ششم... آهو خانوم اجازه آقاشون را داشت؟ هفتم... واقعا مخت پاره سنک ور میداره!
من فکر میکنم ایشان فامیل محمود جون بودند.. چه معجزه هایی که از اینان بر نیامده. منکه صد در صد به محمود جونمون رای میدم تا وطن عزیزمون همچنان به معجزه های عمو محمودم ادامه بده..
ارسال یک نظر